عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() شهدا را یاد کنیم با یک صلوات |
436 | 26715 | zeinab76 |
![]() *··▪▪••●●::حضورت را با یک صلوات پربرکت اعلام کن::●●••▪▪··* |
387 | 19597 | zeinab76 |
![]() گپ و گفتگوهای خودمونی اعضا در سال 1393 |
1336 | 24811 | dokhtarchadori |
![]() بله یا نه!(سرگــــرمی)!!! |
9795 | 112233 | zahed |
![]() صحنه قیامت |
1 | 1539 | yasebehashti |
![]() انتقام سخت |
0 | 1043 | dokhtarchadori |
![]() ترور سردار سلیمانی |
0 | 1014 | dokhtarchadori |
![]() بچه های پرواز با هم دعای سلامتیو میخونیم... |
300 | 28410 | montazer |
![]() هجرت به مکه |
0 | 1269 | yasebehashti |
![]() دورنماى مسیحیّت |
8 | 2378 | ratin97 |
گفت: اگه گفتی چی شد من بعد از این همه مدت چادر پوشیدم؟
گفتم: چه میدونم، لابد اینطوری خوشتیپ تری!
گفت: نچ!
گفتم: خب لابد فهمیدی اینطوری حجابت کاملتره مثلاً!
گفت: نچ!
گفتم: ای بابا! خب لابد عاشق یکی شدی، اون گفته اگه چادر بپوشی بیشتر دوستت دارم!!
گفت: اره تقریبا نزدیک شدی!
گفتم: آها!! دیدی گفتم همهی قصهها به ازدواج ختم میشوند؟ دیدی!!
گفت: برو بابا… دور شدی باز!
گفتم: خب خودت بگو اصلاً
گفت: یک جایی شنیدم چادر، لباس “حضرت زهرا س” ست،
خواستم کمی شبیه “ خانومم ” باشم تا بیشتر دوستم داشته باشد...!
این نظر توسط مریم در تاریخ 10 سال پیش و 11:10 دقیقه ارسال شده است | |||
|
خیلی قشنگ بود از هایی که به زبون خودمونی نوشته میشن ارادت خاصی دارم |