📞 گوشی تلفن را برداشتم و شماره ترمینال را گرفتم، می خواستم بلیط قطار 🚆 فردا را کنسل کنم.
اشتباهی شماره خانه پیرزنی را گرفتم و تا آمدم معذرت خواهی کنم ...
گفت: "رضا جان تویی؟"
❌ جواب دادم : "نه مادر جان، ببخش اشتباه گرفته ام".
با صدای لرزانتر از قبل و کمی بلندتر گفت": جواد جان توئی مادر" .....
چشمانم را از بلیط قطار گرفتم و کمی مکث کردم؛ ضربان قلبم 💞 تندتر شد... گفتم: "مادر جان خوبی؟"
😭گریه امانش نداد و تلفن قطع شد.
🌺 از صمیم قلب ❤️ ....
قدردان پدر و مادرمان باشیم.
درباره :
مطالب کوتاه ,
داستان ,
بازدید : 997 |
تاریخ : پنجشنبه 05 مرداد 1396 زمان : |
نویسنده :
پرواز |
نظرات (0)