عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() شهدا را یاد کنیم با یک صلوات |
436 | 26841 | zeinab76 |
![]() *··▪▪••●●::حضورت را با یک صلوات پربرکت اعلام کن::●●••▪▪··* |
387 | 19724 | zeinab76 |
![]() گپ و گفتگوهای خودمونی اعضا در سال 1393 |
1336 | 24931 | dokhtarchadori |
![]() بله یا نه!(سرگــــرمی)!!! |
9795 | 112358 | zahed |
![]() صحنه قیامت |
1 | 1634 | yasebehashti |
![]() انتقام سخت |
0 | 1147 | dokhtarchadori |
![]() ترور سردار سلیمانی |
0 | 1106 | dokhtarchadori |
![]() بچه های پرواز با هم دعای سلامتیو میخونیم... |
300 | 28547 | montazer |
![]() هجرت به مکه |
0 | 1372 | yasebehashti |
![]() دورنماى مسیحیّت |
8 | 2475 | ratin97 |
چرا مسلمانان در جنگ بدر آب را به روی کفار بستند که آنها در کربلا تلافی کنند؟ آیا این یک تاکتیک جنگی نبوده است که ما آن را در کربلا ظلم مینامیم؟
الف – پس، اول باید ثابت شود که مسلمانان آب را به روی کفار بستهاند! که البته چنین نبوده و در هیچ یک از تواریخ معتبر نیز چنین نیامده است، مضافاً بر این که همگان (مسلمان و غیره) میدانند که این روش با آموزههای اسلامی و نیز سیرهی نبیاکرم صلوات الله علیه و آله منافات دارد و اگر جایز بود، امام حسین علیهالسلام که ابتدا بر شط مسلط بود نیز همین تاکتیک را به کار میبستند و هم چنین امیرالؤمنین، حضرت علی علیهالسلام در جنگ صفین. نه این که دشمن و اسبانشان را سیراب کنند. در جنگ صفین نیروهای معاویه شریعه آب را گرفتند و مانع برداشتن آب شدند، امیرالؤمنین، علی علیه السلام دستور داد شریعه را بگیرند، حمله كردند و راه آب را باز كردند، آنان گفتند: حالا ما مانع آنها میشویم، امام فرمود: اگر چنین كنید چه فرقی بین شما و آنان خواهد بود؟ لذا مسلمانان مانع از دسترسی دشمن به آب نشدند.
ب – در جنگ بدر نیز نه کفار در شرایطی بودند که بتوانند راه آب را بر مسلمانان ببندند و نه مسلمانان در چنین شرایطی بودند. لذا هیچ یک چنین ننمودند. دشمن نیز به رغم نیرو و سلاح بسیار، در جنگ با مسلمین معتقد شکست خورد و نه این که به خاطر تشنگی از پای درآمده باشد.
در همان ابتدای جنگ سه جنگجوی دلاور از سپاه دشمن که یکی از آنها «عتبه» بود، با حضرت امیرالمؤمنین جنگیدند که هر سه به ضرب شمشیر از پای درآمدند و نه از فرط تشنگی.
ج – چینش دو لشکر در جنگ بدر به گونهای بود که دسترسی به آب برای هر دو مشکل بود. البته موقعیت نیروهای دشمن به مراتب بهتر بود، چرا که هم به لحاظ نفرات و سلاح قویتر بودند و هم در بلندی قرار گرفته بودند. سپاه اسلام نیز هم نیرو و سلاح کمتری داشت و هم در دشت (دامنه) قرار گرفته بود، لذا هر کس که با جنگ کمترین آشنایی داشته باشد، میداند که قاعدتاً هر سپاهی که در بلندی قرار گرفته باشد، غالب میآید.
خداوند متعال خود در کلام وحی، شرایط و موقعیت استقرار هر دو سپاه را متذکر شده که بیانگر قرار گرفتن سپاه دشمن در بلندی و نیز قرار دادن سوارانشان در قسمت پایین (حمله گازانبری) و قرار داشتن سپاه اسلام در دشت و بین این دو نیرو است و میفرماید:
«إِذْ أَنتُم بِالْعُدْوَةِ الدُّنْیا وَهُم بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوَى وَالرَّكْبُ أَسْفَلَ مِنكُمْ وَلَوْ تَوَاعَدتَّمْ لاَخْتَلَفْتُمْ فِی الْمِیعَادِ وَلَكِن لِّیقْضِی اللّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولًا لِّیهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَن بَینَةٍ وَیحْیى مَنْ حَی عَن بَینَةٍ وَإِنَّ اللّهَ لَسَمِیعٌ عَلِیمٌ» (الأنفال، 42)
ترجمه: آنگاه كه شما بر دامنه نزدیكتر بودید و آنان در دامنه دورتر [بلندی ] و سواران [دشمن] پایینتر از شما [موضع گرفته] بودند و اگر با یكدیگر وعده گذارده بودید قطعاً در وعدهگاه خود اختلاف مىكردید ولى [چنین شد] تا خداوند كارى را كه انجام شدنى بود به انجام رساند [و] تا كسى كه [باید] هلاك شود با دلیلى روشن هلاك گردد و كسى كه [باید] زنده شود با دلیلى واضح زنده بماند و خداست كه در حقیقتشنواى داناست.
د – آیه یادآوری مینماید که شما مسلمانان در قسمت پایین که سمت مدینه است قرار داشتید و این موقعیت شما را تضعیف میکرد. اما خدا شما را پیروز کرد و در آیات بعد نیز تصریح دارد که از اسباب پیروزی، زیاد نشان دادن عدهی کم شما به آنها و کم نشان دادن عدهی بسیار آنها به شما بود که سبب رعب آنها و قوت دل شما گردید و بدیهی است که از مهمترین عوامل پیروزی و شکست، همان «شجاعت و قوت قلب» و یا «رعب و حشت» است.
زمخشری مینویسد: خداوند میخواهد با ذكر این شرایط بفهماند كه دشمن بسیار قوی بوده و اسباب پیروزی آنان فراهم بوده و تعدادشان چند برابر مسلمانان بوده و مسلمانان در شرایط بدی قرار داشتند، بسیار كم و ضعیف بودند و مركز استقرارشان نامناسب بود و پیروزی آنها بر دشمن فقط كار خدا بود چون آنجائی كه مشركان در آن قرار داشتند جای خوبی بود، هم آبها در آنجا بود و هم زمین آنجا سفت و سخت بود در حالی كه در مركز استقرار مسلمانان اصلاً آبی نبود و به علاوه این كه زمینش نیز تماماً شن و ماسه بود و راه رفتن در آن مشكل بود. و از طرف دیگر این مشكل نیز برای مسلمانان بود كه كاروان قریش هم از دست رفته بود و امكان داشت نیروهای محافظ آنها هم به این مشركان بپیوندند. مضافاً بر این که اساساً مسلمانان برای جنگ با كافران به آن منطقه نیامده بودند (که آمادگی جنگی داشته باشند)، بلكه ناگهان با نیروهای دشمن روبرو شدند. (كشاف، ج2، چاپ چهار جلدی، ص223 در ضمن آیه 42 سوره انفال)
ﻫ – چنان چه در تفاسیر صافی و المیزان نیز تصریح شده است، دشمن بر آب مسلط بود، اما امکان بستن آب روی سپاه اسلام را نداشت، چرا که سپاهیان اسلام را محاصره نکرده بود و آنان نیز این امکان را داشتند که از راههای دیگر آب به دست آورند (برعکس کربلا). اما در هر حال شرایط دسترسی به آب برای مسلمانان سخت شد که خداوند متعال به تصریح آیه 11 در سوره انفال، برای آنان باران فرستاد.
و – پس، مشهود است که کلّ ساختمان این شبهه، هدفدار بنا گذاشته شده تا سه القای مذکور [بستن آب توسط مسلمانان - انتقام بودن کربلا و حادث نشدن هیچ ظلمی در کربلا] در اذهان صورت پذیرد. بالاخره دشمنان اسلام و کربلا نیز اگر مطلبی خوانده باشند، از همین منابع است و خود بهتر میدانند که مسلمانان نه تنها راه آب را نبستند، بلکه اصلاً نمیتوانستند ببندند و اگر هم میتوانستند، چنین نمیکردند، چنان که جنگهای دیگر (صفین و کربلا) شاهد آن است.